احمد… علی شکلک جوعان حتى ما اکلت ریوگ الصبح بس جای او جکایر . |
احمد : علی چی بهت بگم . گرسنه ام، حتی صبحونه نخورم. فقط با سیگار کشیدن تا اینجا اومدم. |
علی تدری الجکارة على الریج تسوة عندی ریوگ باجه. |
علی : میدونی سیگار ناشتا برای من به اندازه کله پاچه می ارزه. |
احمد دروح احجز النه میز بالمطعم ترة اشویه بعد ایصیر ازدحام علیه . |
احمد. : پس برو یه میز تو رستوران برامون رزرو کن . یک کمی دیگه شلوغ میشه ها |
علی یاهو منهن تقصد مطعم الجوادین لو مطعم اهلنه . |
علی : کدوم یکی منظورته رستوران جوادین یا رستوران اهلنا |
احمد انته مو اترید مطعم درجة اولى لو طگ اعطیة |
احمد : تو مگر یه رستوران درجه یک نمی خواستی یا یه رستوران درب و داغون می خوای |
علی لا خویة نگعد بمطعم نظیف او راقی او سمعته زینة . |
علی: نه داداش تو یه رستوران تمیز و شیک و خوش شهرت می نشینیم |
احمد خلص امشی المطعم الجوادین ایگولون خوش خدمات بیه او نظیف او بیه طباخین تازة . |
باشه پس برویم به رستوران جوادین می گند خدمات خوبی ارائه می ده و تمیزه و آشپزهای جدیدی داره |
علی اهم شی بیه جناح خاص للعوائل معزولین عن الوادم. |
علی : مهم تر اینکه جای ویژه برای خانواده ها داره تا جدای از مردم باشند. |
احمد ای چا اشعبالک کلشی او کلاشی بیه حتى طیور لینة وحوض للسمج . |
احمد : آره! چی فکر کردی . همه چی داره، پرنده های زینتی و حوض ماهی (آکواریوم) داره |
علی مشتهی اکل قوزی جای على بالی اویلی اشگد ارغبة. |
علی : دوست دارم قوزی» بخورم . وسوسه اش شدم. آخ جووون که چقدر دوستش دارم. |
احمد ما ایکضک بس السانک غالی والطلب رخیص شترید ابرسم الخدمة . |
احمد : هیچ کس حریف زبونت نمیشه. تو آن قدر ارزش داری که هر چی لب تر کنی برات فراهم می کنم. |
علی حمودی انته السیف المجرب العزوبیه الک او لهلک. |
علی : حمودی شما امتحان تون پس دادید. مهمان نوازی شایسته شما و خاندان شماست. |
احمد اکو قوزی واکو سمچ مسکوف واکو کباب او معلاگ . |
احمد : قوزی هست ماهی تنوری هست. و کباب جگر . |
علی وازیدک بعد اکو یابسة واکو تکة واکو دجاج على تمن. |
علی : اضافه کنم که خورشت لوبیا و ششلیک و پلو مرغ هم هست. |
احمد المقبلات بیه اهوای بابا غنوج وحمص بطحینة او زلاطة او طرشی او شوربة . |
احمد : خیلی پیش غذا (اردور) داره : کشک بادمجان، نخود با آرد نخودچی،سالاد، ترشی و سوپ |
علی کالولی بیه بوفیه مال فواکه او بیبسی وعصایر بانواعها . |
علی : به من گفتند بوفه میوه و پیپسی و انواع آبمیوه |
احمد راح اوصیلک على ماعون تشریب ما ماکله حتى ابعرس ابوک هههه . |
احمد : میرم سفارش یه ظرف آبگوشت برات بدهم. که تو عروسی بابات هم نخورده باشی. هههه |
علی حیل هههه خویه غیر اطوحلنی والنوب تحتار بیه |
علی : ایول هههه . آره داداش خوبه منو گرفتار خودت کنی بعدش وا بمونی. |
احمد جابولک خاشوگة وسجینة للفواکه او شوکة وخلوا یمک باکیت اکلنس . |
احمد : برات قاشق و چاقو میوه خوری و چنگال آوردند. کنارت هم یه جعبه دستمال کاغذی گذاشتند. |
علی ای هذا الحجی المسنع امبین انته نازوکی حمودی . |
علی : این از اون حرف خوشکل ها ست پیداست که خیلی سوسولی. احمد جون. |
احمد او من انکمل غدانه ونشرب بیبسی لو سفن لو سودة اخذ علج مر . |
احمد : هر وقت غذا مون رو تموم کردیم و پیپسی یا سون آپ یا کوکولا خوردیم . یه کندر بخوریم. |
علی ای خویة ادری امخلیها ابالی های لا اتوصی حریص . |
علی : آره داداش به ذهنم سپردم . اینو به یه آدم مراقب مثل من نگو. |
احمد . . المغاسل گدامک وابصفهه التوالیت مخلین الهه تعقیم . |
احمد : دستشویی ها روبروته و کنارش توالت ها ست. براش مایع ضد عفونی کننده گذاشتند. |
علی ای هیه شرقی او غربی او بیها شامبوا وصابون او خاولیات . |
علی ؟ بله شرقی و غربی داره و مایع دستشویی و صابون و حوله داره. |
درباره این سایت